الحمدلله ترازم نسبت به آزمون قبلی پیشرفت داشت، ولی نه اونقدری که دوست داشتم پیشرفت داشته باشه...
البتّه آدم وقتی یه چیزی رو می خواد بدست بیاره، بایستی به اندازه ی رسیدن بهش تلاش کنه، که البته من اونقدر تلاش نکردم...
خلاصه...
اینم نمودارم:
توکل به خدا...
انشا الله هممون عاقبت به خیر بشیم...
دفعه ی اول که آدم این انیمیسن رو میبینه ممکنه فقط خنده اش بگیره، ولی یه کم که دقت کینم، می بینیم که عجب نکاتی تو همین چند ثانیه ارایه شده...
وقتی کلان ترین تقابل ها و تفکرات در مقابل همدیگر قرار می گیرند...
دم سازنده اش گرم...
دیدین بعضی وقت ها آدم می خواد نشون بده خیلی آدم متواضع و فروتنیه، در حالیکه ته دلش تازه به خودش میگه:وای! پسر تو چقدر آدم بزرگی هستی!،آخه چطور یه آدم با این همه خوبی می تونه تا این حد متواضع باشه؟!واقعا که تو آخرِ شی ...!
تازه خیر سرمون می خوایم تواضع کرده باشیم!!!
امّا گاهی اوقات آدم افرادی را می بینه که از ته دلش مطمین میشه خودش واقعاً هیچی نیست...
سلمان یکی از اونهاست...
شرح کاملش رو می تونید در فیلم زیر مشاهده کنید:
آقای رحیم پور یکی از کسانی اند که من خیلی بهشون بدهکارم...
بعضی وقتها یه سری از سخنرانی هاشون رو که گوش میدم،دوست دارم از نزدیک می دیدمشون تا دستشون رو می بوسیدم...
توی این مطلب یکی از اونها رو قرار دادم.
آقای رحیم پور،انشا الله هر جا که هستی تن و روحت سالم باشه ...
خیر سرمون می خواستیم خوب بشیم ها!!!
آخه می دونین چیه،تو آزمون اول ترازم 6400 شد بعدیش 5800(!!!) امروزی هم 6000. البته باز خوبه که نسبت به فبلیش پیشرفت داشته.
انشاالله بتونیم بالااخره به 7100 برسیم...
شمام برام دعا کنین انشالله همون دانشگاهی که دوست دارم، قبول بشم!
این قدر اون دانشگاه رو دوست دارم که آدرسش رو هم بلدم !!!
یه روز یه بنده ی خدایی بهمون گفت: روز قیامت که میشه،وقتی گناهکار ها می فهمند کارهایی که میکردند چی بوده، اونقدر خجالت زده و از خودشون متنفّر میشن که
"به خودشون میگن برو گم شو تو جهنّم ..."
البتّه فکر کنم حتما لازم نیست قیامت بشه تا این رو بفهمیم که چقدر زشته به یکی که رفتاری جز خوبی
نسبت به ما نداره ،رفتاری جز بدی نداشته باشیم!...
قربون خدا برم که با این همه بزرگی بازم به بنده ی گنهکاری مثل من رحم می کنه ...
فیلمی که توی این پسته نمایشی از گوشه ی بسیار کوچیکی از قدرت خدای بزرگ ومهربونه ...
چون بعدش خیلی باید تلاش کنه تا اون اشتباه جبران بشه...
تازه خیلی اوقات جبران پذیر هم نیست!!!
یه مثال خیلی ساده، مثل الان که من از طریق امکانات اختیاری وبلاگم 3 تا دامنههای مستقل خریدم، چون فکر می کردم
منظورش اینه که سه تا دامنه رو بهم میفروشه !!!
نگو منظور اینه که امکان اتصال سه تا دامنه رو فراهم میکنه!، بعدم هر چی سعی کردم راهی برای بازگشتش وجود نداشت...
البته حالا خودمونیم این که چیزی نبود،امّا نکنه یه وقت تو انتخاب های مهمی که حقیقتا مهم اند،اشتباه کنیم!
چرا که شاید یه دفعه فرصت جبرانش تموم بشه!
خدا خودش دستمون رو بگیره ...